انواع قرارداد، تعدیل و افزایش قیمت

انواع قراردادهای نفت، گاز، پتروشیمی- قسمت اول

انواع قرارداد، خدمات حقوقی و قراردادی مرتبط با آنها در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی

انواع دسته بندی قرارداد؛

دسته‌بندی اول بر اساس مبلغ قرارداد است، یعنی همان چیزی که در حوزه دانش مدیریت تدارکات پم‌باک هم توضیح داده می‌شود. قراردادها را از نظر طبیعت قیمتشان به سه دسته می‌شود تقسیم کرد:

قیمت ثابت (Fixed-Price): در این نوع قرارداد گستره (Scope) پروژه یا الزامات و مشخصاتی که منجر به تدوین گستره می‌شوند را به دقت تعیین می‌کنند و بعد قراردادی برای انجام کل آن کار با قیمتی ثابت می‌بندد. مشخص است که در این حالت پیمانکار باید کاررا به دقت بررسی کند و حتی اگه پروژه طراحی نشده، آن را به طور کلان طراحی هم بکند و بعد وارد مناقصه شود. تقریبا پیمانکارهای کارخانجات باید مبلغی معادل ۲% مبلغ قرارداد را صرف طراحی‌های کلانی بکنند که برای شرکت در مناقصه لازم است. مبلغ خیلی زیادیه! ممکنه این مبلغ ثابت تبصره‌هایی هم داشته باشد، مثلا تعدیل داشته باشد (یعنی افت ارزش پول هم در هر پرداخت محاسبه می‌شود و به اون اضافه می‌شود)، پاداش داشته باشد (پاداش معمولا وابسته به معیارهایی تعریف میشود، مثلا تسریع در تکمیل پروژه یا این‌که محصول کار پروژه بیشتر از مشخصات اولیه باشد) و امثال اون‌ها. معمولا اگه قرارداد هیچکدام از این تبصره‌ها رو نداشته باشد Lump Sum تعریف میمشود  ، ولی گاهی به هر نوع قرارداد قیمت ثابتی (حتی اگه تعدیل و پاداش و … هم داشته باشد) Lump Sum گفته می‌شود.

بازپرداخت هزینه (Cost Reimbursable): این همان چیزی است که در ایران پیمان مدیریت گفته می‌شود. در این حالت پیمانکار برای پروژه هزینه می‌کند، صورت حساب هزینه‌ها به کارفرما داده و پول دریافت میکند. قطعا درصدی هم جهت کارمزد رو صورتحساب محاسبه و صورت وضعیت میشود.. پول اضافه‌ای که پرداخت میشود ممکن است مقداری ثابت باشد (مثلا کل هزینه‌ها به اضافه ۱۰۰ میلیون تومن بابت سود و بالاسری‌های آن)، درصدی از هزینه‌ها باشد (هزینه‌ها به پیمانکار پرداخت میشود با مثلا ۱۰% اضافه بر آن) یا آن را وابسته به پارامترهایی مثل عملکرد می‌کنند. بعضی وقت‌ها برای درصدی که به پیمانکار داده می‌شود یا برای کل پروژه سقف و کف هم تعریف میکنند و ماجرا پیچیده‌تر می‌شود. این نوع قرارداد مشکلات زیادی دارد،‌ چون معمولا برای  پیمانکار اهمیتی ندارد که هزینه اضافه کند. (یا حتی از این بابت سود هم می‌برد، البته به جز بعضی حالت‌های خاص). به همین خاطر کارفرماهای دولتی خیلی از کشورها اجازه استفاده از این نوع قرارداد رو ندارند (کلا هم از این نوع قرارداد معمولا در پروژه‌های کوچک استفاده می‌شود).

دستمزدی (Time and Material) یا فهرست بهایی (Unit Price): در حالت دستمزدی پیمانکار دستمزد کارهایی که انجام داده است را می‌گیرد. مثلا ۲۰۰ نفر ساعت برای کارفرما کار کرده، در قرارداد درنظر گرفته شده که هر نفرساعت چقدر هزینه دارد، آن مبلغ محاسبه و به پیمانکار پرداخت می‌شود. ممکن است مصالح هم به عهده پیمانکار باشد و برای آن‌ها هم از اول حق الزحمه‌ای مشخص شده باشد. مثلا در پروژه کوچک برای سیم‌کشی یک ساختمون تعریف شده و در قرارداد عنوان شده که هر متر سیم‌کشی فلان مقدار هزینه دارد؛ این همان قرارداد دستمزدی است. وقتی مصالح هم برعهده پیمانکارباشد، طبیعت قرارداد دستمزدی به قرارداد همخانواده‌ آن، یعنی فهرست بهایی نزدیک می‌شود. همه به قراردادهای فهرست بهایی آشنایی دارند. یک فهرست بهایی وجود دارد که قیمت واحد انواع و اقسام کارها در آن مشخص شده و پیمانکار به ازای مقدار کاری که انجام می‌دهد صورت وضعیتش حساب می‌شود.

هرکدام از این نوع قراردادها ممکن است در خود نوع دیگه‌ای را هم داشته باشند. مثلا اکثر شما اقلام فاکتوری را در قراردادهای فهرست بهایی میشناسید. یک سری از کارهای این نوع قراردادها در فهرست بها پوشش داده نمی‌شود و در این حالت پیمانکار بعد از این‌که هزینه می‌کند، فاکتورهزینه‌ها را به کارفرما صورت وضعیت کرده و آن پول را به همراه ضرایبش می‌گیرد. یعنی در واقع یک حالت پیمان مدیریتی کوچک در دل حالت فهرست بهایی وجود دارد. نمونه دیگه قراردادهای قیمت ثابته؛ معمولا توصیه می‌شه تو دل قراردادهای قیمت ثابت یه سری بهای فهرستی هم برای کارهای اضافه احتمالی مشخص بشه تا اگه کاری به پیمانکار اضافه شد دیگه گرفتار تعیین هزینه‌شون نشیم و اون‌ها رو به حالت فهرست بهایی حساب کنیم.

ماجرای مهم دیگرارتباط بین ارکان پروژه‌ است. این دسته‌بندی را نمی‌شود مثل قبلی جامع و مانع کرد و واقعیت این است که به نظر میاید حالت‌های آن نامحدود باشند. در نتیجه در این مقاله صرفا تعدادی از رایج‌ترین‌های آنان عنوان میشود:

حالت Design-Bid-Build: در این حالت یک شرکت کار طراحی را انجام می‌دهد، بعد از این‌که طراحی تمام شد یک مناقصه برگزار می‌کنند و پیمانکاری برای ساخت آن پروژه‌ای که طراحی شده انتخاب می‌کنند. این همون حالتی است که در ایران برای پروژه‌های معمولی دولتی به کار می‌رود. یک مشاور است که طراحی می‌کند و یک پیمانکار است که ساخت را انجام می‌دهد. قطعا قیمت قرارداد هرکدوم از این دوتا شرکت هم می‌تواند هرکدام از آن سه حالت گفته شده باشد، ولی کلا چون در زمان مناقصه طراحی انجام شده، به راحتی می‌شود با پیمانکار قرارداد قیمت ثابت بست و در نتیجه سراغ دو نوع قرارداد دیگر که ریسک زیادی برای کارفرما دارند نمی‌روند. در ایران در این حالت قرارداد پیمانکار را فهرست بهایی می‌بندد، شاید به این خاطر باشد که طراحی معمولا با عجله انجام می‌شود و بعد از تکمیل طراحی هم اعمال نظرهای متفاوتی میشود و گاهی حتی پیش از تکمیل طراحی با پیمانکار قرارداد بسته میشود.

حالت Design-Build یا Design-Construct: در این حالت طراحی و اجرا را یک شرکت انجام می‌دهد. دو اسمی که عنوان شده معمولا زمانی به کار می‌روند که پروژه ساختمانی، عمرانی، راه‌سازی و امثال آن‌ها باشد. اگه پروژه ساخت کارخانه یا نفت و گازی باشد معمولا EPC نامیده میشود، که مخفف Engineering, Procurement, Construction است؛ معنی ساده آن این است که: همه کارها را یک شرکت انجام می‌دهد. در بسیاری از مواقع آن شرکت خودش از پیمانکارهای دست دوم کمک می‌گیرد، ولی در هر حال کل کار متعلق به آن شرکت بوده و در قبالش مسئولیت کامل دارد.

حالت Management Contracting یا EPCM: در این حالت هم کارفرما با یک شرکت قرارداد می‌بندد و آن شرکت تمام پیمانکارهای دست دوم رو انتخاب می‌کند و بعد از عقد قرارداد هم آن‌ها را مدیریت می‌کند، ولی قرارداد بین کارفرما و آن شرکت‌ها بسته می‌شود، نه بین EPCM/MC و آن شرکت‌ها. مشخص است که پول پیمانکارها را هم خود کارفرما می‌دهد و EPCM/MC از این بابت مسئولیتی ندارد. EPCM مخفف     Engineering, Procurement, Construction Management است، ولی به این معنی نیست که آن شرکت کار طراحی، تدارکات، اجرا و مدیریت رو انجام می‌دهد، بلکه به این معنی است که کار مدیریت طراحی، تدارکات و اجرا را انجام می‌دهد. بعضی وقت‌ها کار طراحی هم مستقیما به عهده EPCM است.

حالت Build-Operate-Transfer: در این حالت تمام کارهای پروژه را پیمانکار انجام می‌دهد و حتی هزینه آنها را هم خود آن پرداخت می‌کند. در عوض محصول پروژه (مثلا کارخانه) تا یک مدتی متعلق به پیمانکار است و هزینه‌ها و سود آن را از محصول آن برمی‌دارد و بعد از آن مدت (که در قرارداد مشخص می‌شود) کارخانه را به کارفرما تحویل می‌دهد

Turnkey، که در ایران کلید در دست تعریف شده (شاید معادل‌های دیگه‌ای هم به کار برود. Turnkey (ترکیبی از دو دسته‌بندی‌ای است که گفته شد. به پروژه‌ای می‌گویند Turnkey که Lump Sum باشد (قیمتش ثابت باشه)، کل کارهای آن را یک پیمانکار انجام دهد EPC ) یا Design-Build باشد)، طوری که کارفرما بتواند بلافاصله بهره‌برداری را شروع کند و مبلغ پروژه را هم در آخر کار به پیمانکار پرداخت نمایند. یعنی کارفرما مشخصات محصول را مشخص می‌کند، قرارداد می‌بندد و کنار میرود. بعد از این‌که پروژه تموم میشود، آن را از پیمانکار تحویل گرفته و پول آن را پرداخت میکند. معمولا تو این نوع قرارداد کارفرما مجاز نیست که در حین اجرای پروژه در آن دخالت کند.

بعضی مواقع به پروژه‌های EPC لام‌سامی که مبلغ آنها تدریجی پرداخت می‌شود هم Turnkey میگویند و حتی گاهی به هر نوع پروژه EPC هم  Turnkey اطلاق میشود  ، که زیاد درست نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *